قائم باشک که بازی کردیم
تو قائم شدی
و ما با شکّ پیدانکردنت
گرگ‌هایی
که هر چه گشتیم، پیدایت نکردیم
چشم گذاشتیم به روی نبودنت
و هی ماندیم و شمردیم و ماندیم و...
اما باز هم پیدایت نکردیم
آقا! این گرگ‌ها دیگر گرسنه نیستند
از فرط نبودنت رام شده‌اند
بازی را تمام کن
بگذار پیدایت کنیم