تک بیتی ناب از رهی معیری
تک بیتی زیبا
پای سروی، جویباری زاری از حد برده بود
های های گریه در پای تو ام، آمد به یاد...
تک بیتی عاشقانه - بیت فرد
مع الدین صفوی:
پری دانی چرا از دیدهی مردم نهان باشد؟
که از شرم تو نتواند میان مردمان باشد
"تک بیت روز" دوساله شد.
تک بیتی از عاشق اصفهاني
رنجيده ام ز خويت، اما ز مهر رويت
مشكل روم ز كويت، اين بار و بار ديگر
تک بیتی از محتشم كاشانی
تک بیتی عاشقانه:
چو من هلاک شوم از طبيب شهر بپرس
كه مرگ كشت مرا، يا تو بیوفا گشتی؟
تک بیتی عاشقانه از سیمین بهبانی
تک بیتی های عاشقانه:
گفته بودند: به گلشن گل بی خار نیابی
در شگفتم گل من کز چه سبب خار ندارد
تک بیتی عاشقانه از حسین منزوی
خواننده محترم: شاه بیت
بی عشق زیستن را جز نیستی چه نام است
یعنـی اگــــر نبـاشی کار دلــــم تمـــــام اسـت
تک بیتی عاشقانه از علیرضا آزادی
تک بیتی عاشقانه:
چادر سیاه روی سرت، مثل اینکه ... آه
مهتاب می شوی وسط یک شب سیاه
تک بیتی عاشقانه
خواننده محترم: بی سر و پا
خاری که تو را به پا نشیند
ای کاش به چشم ما نشیند
تک بیتی زیبا از ...
خواننده محترم: نگار
امید وصل تو نگذاشت تا دهم جان را
و گرنه روز فراق تو، مردن آسان بود
تک بیتی ناب از مسلم محبی
خواننده محترم: هادی خادمی
با تو نمی شود که سر جنگ و کینه داشت
حتی اگر که در صف دشمن ببینمت
...
اشتياقی كه به ديـدار تـو دارد دلِ مـن
دلِ من داند و من دانم و دل داند و من
فهيمه تقوی
اين همه درد من از خوبیِ اوست
جـورِ خـوبـان بـه كـه بـايـد گـفـتـن
چونی
گُل همان بهْ که به هر حرف نیندازد گوش
ورنـه درد دل مـرغـانِ چـمـن، بـسیار است
...
همه عـالـم نـگـران تـا نـظرِ بـختِ بــلند
بر كه افتد كه تو يک دم نگرانش باشی
کابوس
کابوس می دیدم
از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم...
...افسوس ...
یادم رفته بود که از نبودت به خواب پناه برده بودم
سعدی
در دلم بود که جان بر تو فشـانم روزی
باز در خاطرم آمد که متاعی ست حقیر
حافظ
هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق
ثـبـت اسـت بـر جـريـده یِ عـالـم، دوام ما
حافظ
هـر نالـه و فريـاد كـه كردم نشنيدی
پيداست نگارا! كه بلند است جنابت
حافظ
بـه رَغْمِ مُدّعیانی، که منع عشق کنند
جمالِ چهره یِ تو، حجّت موجّهِ ماست
صائب
ما را ز شبِ وصلْ چه حاصل، که تو از ناز
تـا بـاز کـنی بنـدِ قبـا، صبـح دمـیده ست
...
بوسه هر چند که در کیشِ محبت، کُفر است
کـیـست لب های تو را بیـند و طامـع نشـود
دانش تفرشی
ديــدْ چـو زاهـد، جمـالِ همچـو بـهشتش
گفت: بهشتی كه گفته اند، همين است
ميرصبری تهرانی
گنــــه از جانـــبِ ما نــيست، اگــر مـجنونيم
گردشِ چشمِ تو نگذاشت، كه عاقل باشيم