تک بیتی ناب از سعدی
هر آن که با تو وصالش دمی میسّر شد
میسّرش نشود بعد از آن شکیبایی
هر آن که با تو وصالش دمی میسّر شد
میسّرش نشود بعد از آن شکیبایی
خواننده محترم: ahora
غنچه و گل، همه با چاک جگر ساخته اند
خون شو ای دل، که جهان جای دل خرم نیست
سعدی، به روزگاران مهری نشسته بر دل
بيرون نمی توان كرد، الا به روزگاران
فدایش تا نکردم جان محنت دیده ی خود را
ندانستم که می آید به کاری "زندگانی" هم
تک بیتی های ناب:
خوش آنكه در همه روی زمين، تو باشی و من
به جز من و تو نباشد، همين تـو باشی و من
تک بیتی های ناب:
تلاش بوسه نداريم چـون هـوس ناكان
نگاه ما به نگاهی ز دور، خرسند است
تک بیتی ناب/خواننده محترم: بی سر و پا
افسانه ی حیات به پایان رسید و باز
شب های انتظار، به پایان نمی رسد
طبيبان درد بيــدرمـان پـسنـدنـــد
به تاب عشق بايد سوخت، تب چيست؟
در همه عالم گشتم و عاشق نشدم
تو چه بودی که تو را دیدم و دیوانه شدم
مکتوب خود سفید فرستاده ام به دوست
شـــرح وفـای او کــه نـــدارد ، نــوشتـه ام
خواننده محترم: الهه
سینه ام را چاک ها کردی به پیکان ستم
خوب کردی، کلبه تاریک ما روزن نداشت
به آب زمزم و كوثر، سفيد نتــوان كرد
گليم بخت كسی را كه بافتند سياه
رواقِ منـظر چشم من آشيانه ی تـوست
كَرَم نما و فرود آ كه خانه، خانه ی توست
صـد بـار لـب گشـودم و بـیـرون نـریـخـتم
خون ها که موج می زند از سینه تا لَبَم
واعظ شهر، كه مردمْ مَـلَـكش مي خوانند
قول ما نيز همين است، كه او آدم نيست
مرنجان دلم را،كــه اين مرغ وحشي
ز بامي كه برخاست، مشكل نشيند
از تُــوأَم يـا رب فرامــوشي مبـــاد
هر كه مي خواهد؛ فراموشم كند
اینچنین است شیوه ی ایام
زاغ در باغ و بلـبـل انــدر دام
مــــا آبــروی فقــر و قنـاعت نمی بریم
با پادشَه بگــوی که روزی مقدر است
شکستِ شیشه ی دل را مگو صدایی نیست
کـــه ایـن صـدا به قیــامـت بلنـد خـواهــد شـد
ما نـمانیم و عکــسِ مـا، مـانَــد
کار دنیا همیشه برعکس است
این زندگی حلالِ کسانی که همچو سرو
آزاد زیــــســـت کـــــرده و آزاد مــی رونـــد